» توهمات کبری خانم

 

 

بازم سر و صدای کبرا خانم و مش صفر امروز بلند شد

وای از دست این کبری خانم وراج

هرچی لعن و نفرین بود نثار بدبخت مش صفر میکرد.

دیگه صبرم تمام شد  به حاجی خانم گفتم الهی حاجی فدات

 برو ببین باز این زنکه چیشه اعصاب برامون نذاشته.

گفتم بگو اصلا بیان اینجا.

حاج خانم چادرشو سرش کرد رفت بعد چن دقیقه دیدم

 یا الله یالله مش صفر  امد داخل حیاط. پشت سرش هم کبرا خانم

 حاجی خانم.

مش صفر سلام کرد علیکی گفتم. 

مش صفر باز چی خبرتونه بابا شرم کنید از در و همسایه ،  برامون 

اعصاب نذاشتین اخه چه مرگتونه خداوند بهتون سلامتی و روزی

داده مثل بچه ادم بشینید بخورید  و شکر خدا را بجا بیارید.

مش صفر گفت حاجی حق با شماست اینو به این کبری بگو بخدا

دیگه میخوام از این خونه بزارم برم.

کبری هم مثل موش ابکشیده کز کرده بود و نگاه میکرد.

گفتم کبری خانم بیا جلو ببینم با این قیافه ای که مثل یتیما

خودتو زدی به موش مردگی .

چرا نمیذارید کمی ارامش داشته باشیم .

سر چی بحثتون شده جواب نداد /

گفتم مش صفر باز سر چی بهم میپرین؟

گفت حاجی بخدا نشسته بودیم  چایی میخوردیم یه

دفعه کبر ی گفت صفر باید بهم یه قولی بدی.

گفتم چه قولی کبری؟

گفت  اول قول بده تا بگم .

گفتم نه اول بگو بعد من قول بدم. کلی سر این جر و بحث کردیم.

اخرش گفت قول بده من مردم نری زن بگیری

کلی با حاج خانم به این دیونگی کبری خانم خندیدیم. خودشون هم

خندشون گرفت گفم کبری نه تو مردی  نه من زن گرفتم .

کی میدونه اول بمیره که تو بدونی. 
 
گفت نه قول بده .

منم از دهنم در رفت گفتم تا اون موقع کی میدونه چی بسرش میاد

بهویی چشاشو بست دهنشو باز کرد  هر چی بد و بیراه بود

بهم گفت که ای بی چشم رو تو منتظری  من بمیرم بری زن بگیری

ارزشو بدلت میزار م استکانو کوبید سرم . نگاه کن حاجی ببین

چقدر باد کرده.

لااله الاالله

گفتم مش صفر برو پزشک قانونی منم شاهدم طول درمان بگیر تا
 
کبری خانم را ببریم دادگاه این کارش هم جریمه داره هم زندان.

کبری خانم زد زیر گریه حاجی تو را خدا ببخشید شیطان گولم زد

غلط کردم دیگه با صفر دعوا نمیکنم.

بعد از کلی صحبت و نصیحت گفتم حالا صورت همو ببوسید تا
 
خیالم راحت بشه

کبری گفت وااااااااا  حاجی یعنی چه من خجالت میکشم .
 
گفتم بیخودمیکنی خجالت بکشی 

تا صورت مش صفرو نبوسی من ولکن نیستم صفرو میبرم
 
شکایت بکنه.

خلاصه یه قدم گذاشت جلو الکی از صورت مش صفر بوسید.

کلی خندیدیم . مش صفر گفت حاجی بزار دسستو ببوسم بخدا چند
 
سالی میشه کبری منو نبوسیده .

گفتم نمیخواد دستمو ببوسی الان تو هم برو یه کادوی خو
 
براش بگیر تا ببوستت  الکی که نیست .
 
کبری خانم گفت الهی کنیزت بشم حاجی شما چقدر خوب
 
حرف میزنی خوش بحال حاجی خانم .

اشتیشون دادم  رفتند.

حاج خانم گفت حاجی الهی خدا عمر با عزت بهت بده سایتون

همیشه رو سرمان که بین مردم صلح و صفا برقرار میکنی

که هیچ دیگه مزاحم دادگاه و پاسگاه هم نمیشن.

فرم ارسال نظر





  برترین وکیل   |   وکیل در شیراز  


آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین مطالب مجله